شناخت عملکرد چپ و راست مغز كمك شاياني اولاً به درك رفتار طرف مقابل ما میکند، ثانیاً راههای تنظيم برقراري ارتباط با ديگران را به ما میآموزد.
دانشمندان پس از مدتها مطالعه و مثلاً آناليز كردن افرادي كه در اثر تصادف قسمت چپ مغز خود را ازدستداده بودند، مشاهده كردند كه اين افراد برخي كارها را میتوانند انجام دهند و برخي ديگر را نمیتوانند. در اين مورد خاص، از انجام هر نوع محاسبه عاجز بودند؛ اما نقاشي میکشیدند و شعر میگفتند و… سپس با پيشرفت فناوری ابزاري ساختند كه امواج مغز و در محلي كه امواج محقق میشوند را دقیقاً به دست دهد. در مجموع متوجه شدند كه برخي از رفتارهاي ما از سمت چپ فرمان میگیرد و برخي از سمت راست. اين كشف تكامل پيدا كرد به رفتارشناسی. محققان رفتارشناسی بر اين بستر تزهایی جهت تنظيم ارتباط انسانها با يكديگر ارائه كردند.
محورش اين است اگر كسي با سمت چپ مغزش میخواهد با ما ارتباط بگيرد و ما با قسمت راست مغز میخواهیم به او پاسخ بگوییم، انگار در دو دنياي کاملاً متفاوت هستيم و يكديگر را نمیفهمیم. بسياري از اختلافات از اين موضوع سرچشمه میگیرد. ازاینرو تز خود را پخته كردند و امروزه كاربردهاي بسياري در تنظيم روابط با يكديگر دارد. اين كتاب حاصل اين تحقيق و تجربه است.
پس از مطالعه كتاب ياد میگیریم كه سريع مشخص كنيم كه طرف مقابل ما با كدام قسمت از مغزش با ما ارتباط میگیرد و ما هم همان قسمت مغزمان را فعال كنيم تا يكديگر را درك كنيم. شایانذکر است كه همه اين دو قسمت مغز را دارند. در برخي به دليل نوع فعاليت چپ مغز قویتر میشود، در برخي راست مغز. در افرادي كه در رده بالاي جامعه قرار دارند، بايد چپ و راست هر دو قوي باشد. مثلاً مدیرعامل شركت، با چپ مغزش حسابوکتاب میکند كه سود برده يا نه. با راست مغزش هدايت فعالیتهای تجاري را انجام میدهد.
در اين مختصر نمیتوانم وارد بحث دقیقتر شوم. فقط معرفي كردم كه درصورتیکه موضوع كتاب موردنظر خوانندگان عزيز باشد، خود كتاب به بهترين حالت آن را به تصوير میکشد.
كتاب بسيار مفيدي است و اميدوارم براي شما هم مفيد باشد.
موفق و مؤيد باشيد.