با سطح تكامل امروز فعاليتهاي تجاري و تداخل كارها، ديگر فعاليت مستقل واحدها به تنهائي كافي نيست. براي پيشبرد اهداف شركت، واحدهاي مختلف بايد با هم همكاري كنند. بهعنوانمثال واحد کامپيوتر را در سازمان در نظر بگيريد. افراد اين واحد بايد به تمامي واحدهاي سازمان خدمت ارائه دهند. مسئول هر واحد از لحاظ سلسله مراتبي هيچ قدرتي نميتواند روي پرسنل واحد كامپيوتر اعمال كند. حالآنکه بايد از خدمات آنها بهرهمند شود. اينچنين رابطههايي چگونه تعريف ميشوند. مديريت فراقسمتي پاسخ به اينگونه سؤالات است. واحد پشتيباني، رفاهي، خدمات، تداركات و … از مسئول و رئيس خود اتوريته ميگيرند، اما به واحدهاي مختلف سرويس ارائه ميدهند. چگونه رابطه بين اين واحدهايي كه با هم در تعامل هستند را سازمان دهيم؟ اين موضوع كتاب است.
در روشهاي سازماني سلسله مراتبي، كه همه تجربه آن را دارند، مدير، مسئوليت و سلطه مستقيم روي پرسنل دارد، مأموريت و اهداف را تعريف ميکند، ابزار لازم را در اختيار قرار ميدهد، پشتيباني ميکند و از طرف ديگر پرداخت و تحول كاركنان را نيز به عهده دارد و قدرت او در اين زمينه نهفته است.
اما در مديريت غيرمستقيم، مدير واحد، ابزار پرداخت و تحول موقعيت پرسنل را كه مهمترين ابزار مديريتي است در اختيار ندارد، رابطه سلسله مراتبي تعريف نشده است، مضمون كار کاملاً متفاوت ميشود. در اينجا، هنر مربيگري ازيکطرف و از طرف ديگر قدرت ارتباطگيري و تعامل نقش محوري را بازي ميکند. فرض كنيم پروژهاي براي هدف خاصي تعريف ميشود. براي پيشبرد آن، نياز است از افرادي در واحدهاي مختلف و با تخصصهاي مختلف استفاده شود. همچنين نياز به ابزار كار است كه هرکدام در واحدهاي مختلف و براي پيشبرد وظائف آن واحد در اختيار قرار داده شدهاند. در چنين شرايطي، به فرض يك واحد بايد پرسنل خود و ابزار و امكانات خود را در اختيار قرار دهد، حالآنکه نتايج آن پروژه به واحد او مربوط نميشود و اهداف كلي شركت را پيش ميبرد.
بدون دیدگاه